1-درود
2-یک بخش حافظ خوانی و تفسیر اشعار حافظ ب وبلاگم اضافه شده است با اجازه تان!:دی
زیاد کار طنز نکردهام. تلاشم را میکنم بهتر شود. برای تغییر ذائقه بخوانیدش.
خوشتان نیامد، بدتان نیاید! :دی
3- در زیر داستانی که در یکی از غزلهای حافظ نقل شده است را مرور میکنیم. داستان مربوط ب زمانیست که حافظ 23 ساله بوده و در جلوی مکتبخانهی دخترانه، با دختری زیبا برخورد میکند. غزلیات زیر، شرح گفتگوهای ایشان است:
رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
-اینجا حافظ جلوی راه دخترک را گرفته است و ب عبارتی اورا در حال مخزنی مشاهده میکنیم. دوستان دقت داشته باشند که حافظ بسیار خوشصحبت و ب اصطلاح خودمان سر و زباندار بوده است. ب جای استفاده از شبه جملاتی همچون: کجا میری خوشگله؟ برسونمت جیگر طلا؟ و یا بیا بریم زنم بشو، عروس مادرُم بشو! از مصرع اول ب خوبی استفاده کرده و ب تعبیری طرف را خر میکند! حالا مشخص نیست که حافظ خانه داشته یا نه اما برای جلب توجه دخترک، اورا ب خانه خودش فرا میخواند!
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفه های عجب زیر دام و دانه توست
-دقت کنید که حافظ ب چه ظرافتی از آرایش طرف مقابل تعریف میکند و آن را باعث دل ربایی عارفان میداند! یعنی هم آرایشش را تحسین کرده و هم خودش را عارف معرفی میکند. ببینید چقدر نکته سنج است حافظ!!
واقعن دلنشین است که حضرت حافظ بجای مقابله با آرایش و اسلام بر باد ده دانستن آن، بسیار از آن استقبال میکند
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن که این مفرح یاقوت در خزانه توست
-الله الله... استغفرالله... اینجا حضرت حافظ هنوز نه به دار است نه به بار و دخترک هنوز جواب مثبتش را نداده از اون لب و بوس و اینها میخواهد. تازه میگوید علاج ِضعف ِدل ماست. یک جورهایی بازهم میخواهد طرف را خر کند. خب ماهم دلمان ضعف دارد! یکی نیست ب این حافظ بگوید فقط تو که دل ضعفه نداری!! بخدا ما هر صبح که از خواب بلند میشویم دلمان ضعف میرود. و بازهم بخدا اگر بدانستیم که دوایش و علاجش لب است! عجب...
دقت داشته باشید، پدر سوخته اول ِکار، شماره و قرار و اینها نمیخواهد! رفته است توی کار لب دخترک! هی...
به تن مقصرم از دولت ملازمتت ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
-اینجا در کل حافظ همه تقصیرها را گردن دولت میاندازد! حالا هنوز نمیدانم آن خاکی که توی مصرع دوم آورده استعاره از همان خس و خاشاک و اینهاست یا میخواهد بگوید خاک بر سر دولت و اینها!
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی در خزانه به مهر تو و نشانه توست
-بسیار جالب! حافظ اینجا یک جورهایی کلاس هم میگذارد پدر سوخته. ب دخترک میگوید من آن نیستم که برم دنبال هرکسی! ای شیطون...
خیلی جالب میخواهد بگوید از همان اول شأن و منزلت خودتان را حفظ کنید و کلاسی هم بگذارید برای دخترک، بدک نیست.
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست
خواجهی شیراز در بیت پایانی ِسخنانش با دخترک، از او تقاضای رقص میکند. البته اینطور که از بیت تفسیر میشود. حالا نمیدانیم بعدش چ شده است و کارشان ب کجا کشیده شده است. میروم پیگیری میکنم ب شما هم میگویم.
افزایش تضمینی آمار با لینک باکس کوکا ما رو تو اول راه حمایت کنید
چیز خر!
اوووول!
جایزه ات یه پارچ آب خنک! بپر از یخچال بردار بخور!
نمک که میریزن تو غذا توییی!

باحال بود ....اصولا من با حافظ زیاد حال نمیکنم چون اسمم رو از کتاب حافظ انتخاب نموده اند و من از اسمم بدم میاد و اینا شما هرچی بخوای میتونی سر به سر حافظ بذاری ولی با باقی شعار (جمع شاعر!!) کاری نداشته باش که به ناچار از سیمینف مستفیذ میشم و بعدم که......بله خودت میدونی!
حالا اسم دختره چی بود؟!٬
یعنی خوداییش تو نمیدونی اسم دختره چی بود؟
غزل دیگه!!! واسه چی اسم کتابش شده دیوان "غزلیات" حافظ!!
من بودمااا اون بالایی!
هه هه... اون بالا تو بودی؟ من فکر کردم آدمی، چیزی بود... په هیچی!
من برم دختره رو بکشم بیام!
ووووووووووولش
اینکاره نیستی! هفت جون داره دختره ی ... !
آخه آدم افسرده کف گرگی میتونه بزنه؟
تو یا نمیدونی کف گرگی چیه یا افسردی کیه!!
جدا؟! ینی تا این حد جذابه؟!چه جلب!
کف گرگیه یه ضربه ناکاره وسط پیشونی نالوتی!
:|
کدوم عهد؟ کدوم رسم؟ اصلا کی ؟ مو؟ نه کا اشتبا میکنی...(با لهجه آبادانی خوانده شود!!)
مگه تو نمک بهم دادی که حالا دستت بشکنه؟
هااا کا سی مو لهجه آبودانی میای؟ صدبار بهت نگفتوم با مو شوخی شهرستانی نکن؟ گفتوم ایتو نگام نکن یا نه؟؟
مو خودموم ته بندر و این صوبتام... هاااا
:.
من بهت نمک ندادم؟؟
رجوع شود به خط اول اولین نظر خودتان. آنجا ک گفته بودید:
نمک که میریزن تو غذا توییی!!
بعله!
ینی عااااااااااشق این جنوبی ها و لهجه اشونم....دریاچه ارومیه ان از نمک واسه خودشون! کیف کردم کا اینا گفتی دلم وا شو خو !
ما یه اشتباهی کردیم اونو گفتیم هی به روم بیار!
تو ای لهجه رو از کجا یادگرفتی کا؟
خودت بچه کجایی کا؟
مو؟ مو بچه شیرازم ولی دوسای آبودانی دارم
هاااان
فهمیدم
راست میگی... شیراز آبادانی زیاد داره. یادم نبود. منم شیراز رفیق ابادانی دارم. حالا آخر هفته که برگشتم شیراز میرم میبینمش.
باریک! برو سانسورینگو بخون تو جواب کامنت قبلی حال کن!
:|
کوشولو!
:|
باز هم دوم
اولی که قفول نی
سری قبل هم بهت گفتم. ی جایزه مشخص کن واسه خودت! اینجا نفرات اول تا سوم جایزه دارن!
:)) دمت گرم
قشنگ نوشتی
دوسش داشــتم
ببینم تن حافظو تو گور میلرزونی یا نه :دی
بجا جکی حافظ میاد حالتو میگیره
چااااااکریم
هدف رضایت شماست...
بیاد.. حافظ خواجه بیاد من کاریش ندارم. جک خطرناکه. شوخی بردار نیست
نیگا کا سی اخلاق خوبت...و او ریبن اصلت لینکت کردم...برو حالشو ببر...دهن به دهن هیشکی هم نشو کا...
لینک چ ربطی به سانسور نظرات داره. سانسور نظرات توهین ب خواننده است!!!! بعله...
یعنی تو دیگه روت میشه بری حافظ
بابا مفسر
من با شما قهر هستم!!
الان قهری؟!
من دارم میرماااا...معلوم نی کی دوباره بیاماااا....
راستی اصلا هم توهین نی...خو اسکل نیستم که میگم نطرات پس از تایید به نمایش گذاشته شود...بعدم گفتم که تو تنها اینجوری نیست...
به هر حال امیدوارم که یه سری چیزارو در رابطه با من درک کنی و ناراحت نشی و بدونی که اون ۳ تا وب رو هم به خاطر اینکه همه کامنتارو تایید میکردم و هرچی تو دلم بود تو پستام میذاشتم مجبور به تخته کردن درشون شدم...دیگه نمیخوام اینم اینجوری بشه...
اینجا آیکون گل و بته نداره کا!؟
کوجا میروید لطفن؟
ها؟
منت کشی کردی. قبول میکنم.
گل نداره که اینجا. همینطوری بنویس گل و آشتی و اینا قبول میکنم!!
اصلا اصلا نشم منت کشی نکردم!
میدونی این حرفت مثل چی بود؟ مثل این بود که به یه آبادانی بگی ریبن ات اصل نیس!
همون گل خوبه...ما به عزیزانه دوست هم بوس در حد سالی یه دونه میدیم....گل گل گل!
بوس؟....چه جلافتاااا!
داریم میریم درس خونی و بعدم داشمون دارد پس از ۸ سال به وطن می آید چند روز دیگر و مهمانی ها در راهست و خولاصه که سرمون شلوغه....
میگما کاربی آکادمی گوگوش شروع شد اگه ندیدم میام ازت میپرسم چی به چی و اینا شدااا....ببین درست تعریف کن...این ماریچی هم ببین بگو آخرش چشاش خوب میشه یا نه!!
من نمیدونی آبادانی عینکش اصله یانه... در کل من منت کشی شما رو دیدم و پسندیدم و قبول کردم. حرف رو حرف نیار دیگه
:.
نده!
:.
ب سلامتی ایشالا
همیشه ب خوشی!
:.
ب نظرت من توی خوابگاه میتونم بشینم پای کانال های اجنبی ِ بلاد کفر؟؟
ها؟
من ک گفتم هفته دیگه میام شیراز. میرم خوابگاه. نمیبینم که بخوام بتعریفم
:.
ما بریم شام... آخر شب میام
اااااااااه حواسم نبود....!
چرا میخوای من شات گان رو روکنم!
باز گفت منت کشی!!
نذار دهنم... لا اله الی الله...
برو بچه... برو شات گان هم وزن خودته... برو ی اسباب بازی دیگه بجور عامو
عامو ی ِی چیزی انتخاب کِردی که بدردت نَمخوره
نوش جان...شاید آخر شب نبودم...فردا هم که فک نکنم باشم...به هرحال....نویسا و برقرار و شاد باشی کاربی خان!
هروقت بودی بیا...
شاد زی
کاکو شیرازی هم خوب بلدیاااا...والو ازی هم استعدادت کیف کردم!(با کسره بود این کردم!! !)
مرسییییییی... یو۲ نه یو ۴....
دوسال زندگی تو شیراز کم الکی نبودیم!
حافظ زود میرسیده به بوسه و اینا.
کلا با شعراش خیلییی حال میکنم. تنها شاعریه که از خوندن اشعارش واقعا لذت میبرم.
خیلی جالب بود کاربی. ادامه بده این قسمتو.
خواهش میکنم.
من موندم چرا وزارت ارشاد دیوان جافظ رو از ممیزی رد نمیکنه یکم اصلاحات بخوره روش!
آی حال کردم این حافظ رو لو دادی. آفرین
چاااااااااااااکریم جناب میم
رو هم لو میدم!!
بعله دیگه...
تازه در برنامه های آینده سعدی و فردوسی و ایرج میرزا
با برنامه های بعدی ما، همرااااااااه باشید
چرا قهری
هر وقت بزرگ شدم بهتون میگم...
بزنم به تخته ترشی نخوری یه چیزی میشی فرزندم:دی
هیییییی یه...
هویییی یه....
هاااااااااااااااا؟
میگما: شاعر بانو آور کلاسیک و مفسر هم باو آور مدل ۲۰۱۱ همین میشه دیگه...
به فکر اهل و ایال مردم نیستی به فکر مال خودت باش حد اقل... شاید بچه کوچیک مثل من اینجاها رد بشه... هر روز هر روز یه صفحه گل واژه ردیف میکنی اینجا...
ولی خوشم اومد... خوب شنگول هم میزنی ها...
کلا یه کم از من یاد بگیر و وقتی میبینی یه نفر مشغول امر با عزت بانو آوریه دخالت نکن تو کارش...
صبح ها که از خواب پا میشی دل ضعف داری هم ایهام داره عزیزم... من دو برداشت کردم ازش... چون صبح بود ها...
باید کله پاچه بخری و لب و زبون گوسفنده رو بزاری لای نو یا نای لون و با ترشیهای خاله ت میل کنی.
بخور نوش جووون
اگه کوفت میگفتی هم اشکالی نداشت


من برعکس همه که وقتی میخوان یه مدت برن واسه رفتنشون طومار مینویسن که بقیه غصه نخورن چیزی ننوشتم چون فکر نمیکردم غیبتم طولانی بشه ولی واقعا احتیاج داشتم یه مدت از بلاگستان دور شم تا دلم واسش تنگ بشه
خوشحالم که هنوز اینجا مینویسی و بازم مثل همیشه یهو گم نشدی
دلم میخواد برگردم ولی هنوز آماده نیستم
.
حالا جدا از این حرفا خیلی جالب تفسیر کردی کلی خندیدم
روحیه ی طنزت خوبه ادامه بده حتما به یه جا میرسی
پس فهمیدی چی شده مارو بی خبر نذار ...
بنده خدا حافظ الان داره ویبره میره :دی :)))))
قبلا علاقه ای به شعر وحافظ و این جور برنامه ها نداشتم. شاید چون همیشه زنگ ادبیات تو مدرسه خسته کننده بود اما یکی از استادای دانشگاه وقتی که خسته می شدیم یه بیت از حافظ می خوند و حالمون رو از این رو به اون رو می کرد الان علاقه بیشتری به خوندن شعرهای حافظ دارم.
تو این همه استعداد داشتی و ما خبر نداشتیم ؟!!! هر چی فک می کنم همچین سبکی ازت یادم نمی اد
یک عدد بلاگر جوان ترکید! از جمع کننده قطعات این جوان بلاگر نقاضا میشود هرچه سریعتر اف کافه چی اسبق و کاربی حال را به ما تحویل داده تا در پیدا کردن قطعات یدکی اش هرچه سریعتر اقدام کنیم!
و من الله التوفیق!
وااااااااااااای کلی خندیدم
عجب تفسیری واقعا!!
یادت نره آآآآآآآآ
بی خبرمون نذاری یه وقت که ما سخت منتظریم
:))))
یعنی کجا میتونی باشی؟:دی
هنوز داری پیگیری می کنی؟
آقا ما کلن وقت یکی دو تا وبلاگ خوندن و داریم... یکیش شمایی که نیستم و کم پیدایی! سهمیه مون نرسیده چن وقته هااااا
یک عدد وبلاگ نویس مفقود الاثر به نام کاربی داریم
شما ندیدینش احیانا؟!
سلام کاربی جان
شما با این پست تان کلی دل ما را شاد کردید...مرسی :))
کجایی؟
چرا نیستی؟!
یعنی زنده ای
خیلی وب نایسی داری
ببین
دوباره رفتی!
خوبی؟
اتفاقی که نیوفتاده؟
اون قسمت لب دخترک واقعا جالب بود...موفق باشی...
تو عمرم شرح و تفسیر حافظ به این مدل نخونده بودم
دوست بزرگوار و عزیز
رسما"از شما دعوت می شود تا در "جشنواره بزرگ کتابخوانی مجازی"شرکت فرمائید.
مایه مسرت ما خواهد بود اگر به عنوان همکار افتخاری در اجرای اینجشنواره همکار افتخاری ما باشید
حیف که ضعیفه ام...حیف...وگرنه همچین این آداب مخ زنی رو عملی میکردم که تن اون خدا بیامرز تو گور ویبره بره..
با احترام آنا
وای چه حافظ بلا شده اییییی