غـ ِـیـ ِـر مـُ ـ ـجـ ـ ـ ـاز

اینجا، همه چیز، غیـــــر ِمُجاز است!!!

غـ ِـیـ ِـر مـُ ـ ـجـ ـ ـ ـاز

اینجا، همه چیز، غیـــــر ِمُجاز است!!!

یادداشت -۱۱- مادر!

هروقت که می آیم خانه امیدوارم اتفاقی نه‌افتاده باشد که باز فکرم را مشغول کند. خدا خدا می‌کنم که همه چیز رو ب‌راه باشد. هر بار نیست...
یعنی می‌خواهم بگویم وقتی می‌آیم خانه با کوهی از مشکلات و درگیری‌ها و معضلات روبرو می‌شوم. این‌بار بیماری مادر از همیشه بیشتر عذابم داد. مادرم را برده‌اند دکتر. یک تعداد از دکترها تشخیص MS داده اند. یک تعدادشان هم گفته‌اند انسداد شریان‌های مغزی‌ست. استرس برایش بد است... زودرنجی برایش بد است... ناملایمات برایش مضر است...
تمام این‌ها که جزء جدایی ناپذیر زندگی مادرم تا الان بوده است برایش مضر است. حالش را بدتر می‌کند. حال مرا هم بدتر می‌کند. وقتی می‌بینمش که از آن حال و هوای سرزنده و شادابش ب این حال و هوای خمودی و گرفتگی و گوشه‌نشینی کشیده است دلم می‌گیرد... حالم خراب می‌شود...
هرچه می‌خواهم وقتی می‌آیم خانه شرایط را طوری کنم که حداقل کم‌ترین مشکل روحی-روانی برایش اتفاق بی‌افتد، نمی‌شود. یعنی یک اتفاق بدتر می‌افتد. دیشب رفته‌ام از اتاقم در طبقه‌ی بالای خانه‌مان که چند وقتی‌ست برادرم آن‌را اشغال کرده چند کتاب بیاورم پایین که توی کمدم چند پاکت سیگار پیدا کردم. فقط همین‌مان کم بود که مادرم یک روز بیاید و این‌ها را ببیند و حالش خراب‌تر بشود. خواستم بروم و بزنم پس کله‌ی برادرم و بگویم احمق! مگر حال و روز مادر را نمی‌بینی؟! مگر عقلت ب فهمیدن این چیزها قد نمی‌دهد؟! دیدم واقعن عقلش قد نمی‌دهد. نصف مشکلات روحی مادرم ب خاطر اوست. او که قید همه چیز و همه کس را زده و گوشش بدهکار هیچ نصیحتی نیست...
دارم خراب‌تر میشوم با این اوضاع و همه را می‌ریزم توی خودم... مستعصل مانده‌ام... گیج شده‌ام... خسته‌ام...

نظرات 8 + ارسال نظر
ف@طمه پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 21:18 http://zarafekocholo2.blogfa.com/

ایشالا که زود خوب شن ...

ممنونم...
تشکر

miss.mah*mah جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 http://www.kolbeye-zemestooni.blogfa.com

ایشالا که به زودی خوب میشن . . .
من دعا میکنم
:*

خیلی خیلی ممنون

مینا جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:14 http://www.myminimal.blogfa.com

دعا میکنم حال مادرت خوب بشه.

متشکرم... خیلی متشکرم

کدی جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:29 http://mancaddyhastam.blogsky.com/

چه موجود عزیزیه مادر...
حال مادر من هم خوب نیست. تازه دیشب فهمیدم. باید ببرمش دکتر...
چقدر زندگیمون شبیه همه... برای مادرهامون دعا کنیم...

شما لطف دارید... ممنونم...
دعا میکنم حال همه ی مادرها خوب بشه...

تمنا شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:22 http://www.ojmigiram.blogfa.com

آخی ... مطمئن باش داداشت قید همه رو بزنه اما مامانت باز جای خودشو ذاره تو قلبش .. حتما درگیره غرور کاذب جوونی شه .. ایشا الله که مامانتم زودی خوب شه

ایشالا که حال همه خوب بشه...
ممنونم...

میـــس الـــف .. دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:26 http://our-pure-universe.blogfa.com/

مامانا بزرگترین نعمت های دنیان .. دعا میکنم براشون ایشالا زود ِ زود خوب بشه ..

خیلی خیلی متشکرم... لطف دارید شما...

ندا سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:56

امید وارم هرچی زودتر حالش خوب بشه..

مرسی... ممنون...

مینو سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 20:08 http://yousefabad.blogfa.com

مریض داشتن خیلیییییی سخته کاربی.
میدونم.
دارم میبینم که همۀ دور و اطرافیانم چه کارهایی نمیکنن که عمه ام لحظه ای خوشحال باشه و شاید یا بار دیگه لبخند بزنه.

واقعن ی جور عذاب روحیه!
یکی از همون دردهایی که تو زندگی مثل خوره روح رو میخوره ی صادق هدایته!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد