1-درود
2- سرم را از پشت ِ دیوار جلو بردم. دیدم هنوز پشت ماشینش ایستاده و اطراف را نگاه میاندازد. تفنگش را جلوی بدنش و در راستای چشمش گرفته بود و اطراف را نگاه میکرد. عرق از بالای شقیقهام شروع ب حرکت کرد و از کنار گوشم ب پایین سر خورد. پیشانیام را پاک کردم. چند قدم عقب رفتم و اولش آرام آرام، بعدش با تمام توانم شروع ب دویدن کردم. فقط میدویدم. پشت سرم را هم نگاه نمیکردم. پیچیدم توی یک کوچه فرعی و پشت ِ یک پرچین ِ بلند رفتم. نفس نفس میزدم. صدایم در نمیآمد. دیدم آمده دنبالم. اول کوچه با تفنگش آرام آرام جلو میآمد. پشت ماشینها و زیرشان و پشت درختها را یکی یکی نگاه میکرد. ترس تمام وجودم را گرفته بودم. بدنم یخ کرده بود. عرق کرده بودم و تمام پیشانی و صورتم را خیس کرده بود.
باز هم شروع ب دویدن کردم. صدای پایم را شنیده بود. چندبار صدایم زد. بازهم دنبالم افتاده بود. بی انصاف انگار توانش تمام ناشدنی بود. آخر کوچه، یک باغ بود. درش باز بود. با سرعت رفتم توی باغ و لابه لای درختها میرفتم. نمیدانستم انتهای باغ کجاست. فقط میدانستم پشت سرم دارد میآید و باید فرار کنم. میدانستم اگه دستش ب من برسد پدرم را در میآورد و آخرش مرا میکشد. همین طور که داشتم میدویدم و نفس نفس زنان در حال فرار بودم پایم ب زمین گیر کرد و زمین خوردم. چشمانم را که باز کردم دیدم تمام صورتم خیس عرق است. بالشم هم خیس شده است. نمیدانم کدام پدر سوختهای کولر را خاموش کرده بود. تقریبن دیگر ظهر شده بود. غلتی زدم و از رختخواب بلند شدم به مقصد دستشویی..
2- مامور فدارل! واحد ضد تروریستی لس آنجلس! جک باور افتاده بود دنبالم!! توی خواب! میشناسیدش؟ بازیگر نقش اول سریال 24 را میگویم!
توی چندماه مداوم وقتی بنشینی و 8 فصل یا به عبارتی 192 قسمت از یک سریال را ببینی که همهاش در مورد یک نفر و آن هم جک باور است، معلوم است میآید توی خوابت و میخواهد خفتت کند!
3- این همه فیلم آنچنانی و پرنور!(:دی) دیدیم یکی از بازیگرانش نیامد توی خوابمان که چیزش کنیم!! لامصب مگر ولمان میکرد این جک باور توی خواب! نمیدانم مسئول بمب گزاری در لس آنجلس بودم یا قاچاقچی اسلحه که اینطور انداخته بود دنبالم... پدر سوخته...