۱- درود
۲- دور و برت میچرخند. آدمها را میگویم. مانند یک سرزمین ناشناخته میمانی برایشان. میخواهند کشفت کنند و لذتش را ببرند. میگردند و تمام سوراخ سنبه های روحت، فکرت و جسمت را واکاوی میکنند. ب فکرت سیخونک میزنند تا ببینند ب چه فکر میکنی و چه چیزهایی را دوست داری! برای نزدیک تر شدن ب درونت دلخواهشان را دلخواه تو میکنند. با تو راه می آیند چون ناشناخته ای و در پی کشفت هستند. وانمود میکنند مثل تو فکر میکنند و رفتارشان ب تو شباهت دارد. از احساسشان نسبت ب تو میگویند. اینکه با دیگران برایشان فرق داری و دوستت دارند. اما مبادا پرچم فتح گردید را توی دلت با دستان خودت برپا کنی! همینکه بعداز دوستت دارمشان، من هم همینطوری بگویی یا فجیع تر از آن، من بیشتری بگویی دیگر تمام است. خودت را هلاک کرده ای!
دیگر نه آن آدم آدم سابق میشود برایت نه آن رابطه، رابطه! سیخونک ب فکرت تبدیل ب سیخونک و سیخ ب قلبت میشود. تکه پاره میکنند روح و احساست را...
رسم این روزهاست. نمی خواهم بگویم همه این چنینند اما اکثریتی ب این اپیدمی ِ کشف ِ انسان ها و دور انداختنشان پس از رسیدن ب لذت ِ کشف، دچارند... دچار یعنی احمق... نه عاشق!
۳- این موضوع با آن لذت کشف ناشناخته ها که گفتم متفاوت است. فلسفه ای دارند هرکدام برای خودشان. خلط مبحث نشود لطفن!!!
۴- این نوشته را در اتوبوس وقتی در راه ملایر بودم٬ نوشتم! میبینید چقدر ب فکر وبلاگم؟! :دی
باز هم اگر اینترنت پیدا کنم می آیم و می نویسم. تازه یک داستان تازه را هم حامله ام!! :پی
۵- بدرود
دقیقا.
اینقدر از این دوستت دارم ها میترسم که حد نداره.
باریکلا! حامله هم که هستی
از وضع حمل و درد زایمان میترسم! :))
وضع حمل ادبیتون کیه استاد ؟:))))
من که باور نمی کنم ...خودم را به کل خلاص کردم..چون می دانم اخرش طرف می گذارد و می رود دیگر این هدر دادن بیهوده فکر و احساس چیه ؟ اخرشم که فاییده نداره
درسته که بی فکر و احساس زندگی کردن اشتباهه اما ب نظرم میاد توی دوره ی کنونی راه حلی بهتریه!
:.
ب مینو خانوم گفتم. از وضع حمل و درد زایمان میترسم. شاید سزارین کردم! :دی
جدیدا" درصد ِ حاملگی ِ چرا زده بالا !
کی فارغ میشی؟!
گفته بودم تغییر کردی؟!
خب دیگه... ترسم از درد زایمانه! با دکترم صحبت میکنم سزارین کنم! :دی
:.
منم منکر تغییرات نشدم بانو
اون بالایی منم!
اینم منم! :
چیشده؟! دنبال چی میگردی؟
فارغ نشدی هنوز؟!
مگه ماکرو فره!!؟ نه ماه زایمان طول میکشه مادر!
ب نظره من خیلی مهمه که همیشه چیزی واسه شدن داشته باشی...
اما به شرطی که انگیزه ی کشف کردن رو در دیگران به وجود بیاری...
اگه چیزی واسه کشف شدن وجود داشته باشه خود به خود انگیزه واسه کشف شدن رو ب وجود میاره!
خوش به حال اون ادما که همیشه یه چیزی دارن که کشف بشن و هیچ وقت تکرری نمیشن..
همه میتونن این طوری باشن. اما ی سری ها خدا دادی مرموز هستن و جذاب واسه اکتشاف شدن... باور کن
میدونستم از اونجا رفتی
دلم برا نوشته هات تنگ شده بود
همش منتظر بودم بیای آدرس جدید بدی
اخرشم دیگه ناامید شدم کامنت گذاشتم
این رسمشه؟میزاری میری؟
منم ادرسمو عوض کردم البته
اینجام که خیلی وقته آپ نشده؟
ازین عادتا نداشتی!
خیلی خوشحال شدم کامنتتو دیدم
خـــــــــــــــــــــــــیلی زیاد
نوشته هات یه جوری شده فک کنم!
باز نریاااااااااااااااااا
به به...
رسیدن ب خیر! :دی
خوش گلدی
من هستم اینجا. یعنی حالا حالا ها هستم. عوض شدن بهتر از عوضی شدنه. نه؟!
سلام
چطوری خوبی....
چه خبرا..
وبلاگ جدید مبارک....
مطالب رو تا اندازه ایی خواندو بر انداز کردم ..اطلاع از بیماری مادر و رفتار داداششت خیلی ناراحتم کرد ...
نمیدونم چند سالشه ولی احتمالا در سن بلوغ و باید باهاش ماداراو دوستی کرد تا این سن رو بگذرونه ..
ان شا الله مثل قدیم شاد و خندون بشی..
راستی نوشتی اومدی طرفای ما ملایر/؟؟جریان چیه؟؟؟درست نخواندم متوجه بشم اینم بگم...بازم ممنون از این که یاد رفقای قدیمی کردی...
ملایر طرف شماست؟!
:.
خیلی خوشحالم که اومدید اینجا
مرسی... ممنون
سلام و زهر مار...!!!!!!!!!!!
په نامرد ته وبلاگ عوض مکنه نباید ا ما بگه؟؟؟؟؟
باید شانسی پیدات کنیم؟؟!!!
نامرد پست ملپینه
شانسی کی رو پیدا کردی شما؟
Salaaaam bebin man alan shenakhtamet. To f kafechi nisti
چی شد که شناختی رفیق؟! ها؟
صحیحه!
نه واقعا عوض شدی
هم نوشتنت
هم اینطور به امون خدا ول کردن وبلاگت
یا خدا
تغییر مثبت یا منفی؟
... هستم اینجا
سلام، بهترین عیدی امسال دستور مقام معظم رهبری مبنی بر امضای توافق نهایی است. سال یکهزار و سیصد و توافق مبارک.