-
یادداشت -21- آداب مخ زنی از نگاه ِحافظ!
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 15:36
1-درود 2-یک بخش حافظ خوانی و تفسیر اشعار حافظ ب وبلاگم اضافه شده است با اجازه تان!:دی زیاد کار طنز نکردهام. تلاشم را میکنم بهتر شود. برای تغییر ذائقه بخوانیدش. خوشتان نیامد، بدتان نیاید! :دی 3- در زیر داستانی که در یکی از غزلهای حافظ نقل شده است را مرور میکنیم. داستان مربوط ب زمانیست که حافظ 23 ساله بوده و در...
-
یادداشت -20- من بد، تو خوب! کام آن...
شنبه 19 شهریورماه سال 1390 13:35
1- درود 2- تا همین چند ساعت پیش داشتم به این قضیه فکر میکردم که یعنی که چه! هر وبلاگی را که بخوانی انگار عزمش را جزم کرده است که خودش را خوب و مثبت و به به نشان بدهد. همهی آدمها خیرخواه شدهاند و از ظلمی که ب دریاچه ارومیه و پرندگان و چرندگان آنجا شده است مینویسند. همهی آنها دوستدار گرسنگان سومالی شدهاند. همهی...
-
یادداشت -19- 24 !!
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 14:12
1-درود 2- سرم را از پشت ِ دیوار جلو بردم. دیدم هنوز پشت ماشینش ایستاده و اطراف را نگاه میاندازد. تفنگش را جلوی بدنش و در راستای چشمش گرفته بود و اطراف را نگاه میکرد. عرق از بالای شقیقهام شروع ب حرکت کرد و از کنار گوشم ب پایین سر خورد. پیشانیام را پاک کردم. چند قدم عقب رفتم و اولش آرام آرام، بعدش با تمام توانم شروع...
-
یادداشت -۱۸- صداقت داشتن!
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 03:30
۱- درود ۲- بهم میگه: برو یدونه رانی برای خودت بخر! بهش میگم: کی پولشه حساب میکنه؟ پشت تلفن میگه: من. بهش میگم: ازت میگیرم هااا. میگه: باشه. بهش میگم: حالا تو برو یدونه رانی برا خودت بخر؛ حسابش با من! میگه: باتو؟ میگم: هروقت دیدمت باهات حساب میکنم. میگه: باشه! توی جاده بودم. یعنی وسط راه. رفتم سراغ ی ِ دکه که اونجا...
-
یادداشت -۱۷- پـَـــ نــه پـَـــ !!
چهارشنبه 9 شهریورماه سال 1390 00:47
۱- درود ۲- نمیدانم در گفتگوهای دونفرهتان یا فعالیتها و برخوردتان با سایر افراد تا ب حال با پرسشهایی مواجه شدهاید که پاسخشان چنان واضح و مبرهم و بدیهی است که اصل سوال را زیر سوال میبرد؟! و میتوان با آن سوال شخص پرسشگر را ب سخره گرفت! تا ب حال بعید است با این مسئله مواجه نشده باشید! ۳- آیا با فتنهی تازه فراگیر...
-
یادداشت -۱۶- ملایورک!
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 03:41
۱- درود ۲- خب دیگر! دوری و فراق بسر آمد! بعداز یک ماه و اندی دوری از خانه و خانواده و وبلاگ ِ دوستداشتنیام(همین بود صفتش؟؟! :دی) و البته ملایرگردی، برگشتم! ۳- حقیقتش را بخواهید ترم تابستانهام را در ملایر گذراندم. اولش نگفتم چون فکر میکردم نگویم بهتر است. حالا گفتم. اصلن ولش کن... چ ِ فرقی میکند دلیلش. میدانم...
-
یادداشت -۱۵- کشف شدن!
جمعه 24 تیرماه سال 1390 02:15
۱- درود ۲- دور و برت میچرخند. آدمها را میگویم. مانند یک سرزمین ناشناخته میمانی برایشان. میخواهند کشفت کنند و لذتش را ببرند. میگردند و تمام سوراخ سنبه های روحت، فکرت و جسمت را واکاوی میکنند. ب فکرت سیخونک میزنند تا ببینند ب چه فکر میکنی و چه چیزهایی را دوست داری! برای نزدیک تر شدن ب درونت دلخواهشان را دلخواه تو میکنند....
-
یادداشت -14- لذت ِ کشف ِ ناشناخته ها!
دوشنبه 20 تیرماه سال 1390 01:20
۱- درود ۲- همیشه ورود ب محیط جدید و ناشناخته برایم لذت بخش است. یعنی وقتی میروم یک جایی که تا بحال نبوده و مینشینم (یا می ایستم :دی) و آدمها و رفتارشان و یا حتا اجسام و کاربردشان را تجزیه و تحلیل میکنم٬ لذت میبرم. نمیدانم چندتای شما دوست دارید ناشناخته ها را کشف کنید و چندتایتان از شناخته شده ها لذت میبرید اما خودم را...
-
یادداشت -۱۳- کشسانان!!!
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1390 18:33
۱-درود ۲- دیروز و امروز به چندوبلاگ رفتم و فکرم به موضوعی مشغول شد! دوری مردان از زنان! یکی از وبلاگنویسان دختر از بازگشت دوست پسرش پس از مدتها نوشته بود و یکی از جنوس مذکر نوشتهای در باب خستگیاش از روابط دو نفره و تمایلش به جدایی و نویسندهای دیگر از ناراحتیاش بابت سردی و دوری شوهرش! مطالب گوناگونی را در اینترنت...
-
یادداشت -۱۲- اعتراف!
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 07:03
۱- درود ۲- یکوقتهایی دلم برای خوانندگان ثابت وبلاگهای قبلیام تنگ میشود. برای آن جنگ و جدلها بر سر اول شدن در نظرات!!! یکوقتهایی همین که مطلبی میگذاشتم بیش از ده نظر در همان پنج دقیقه اول سرازیر کامنتدانی وبلاگ میشد! روزگاری داشتیم دو، سه سال پیش! البته این را گفتم نه محض منم منم کردن و اینها! بحثم چیز...
-
یادداشت -۱۱- مادر!
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 20:40
هروقت که می آیم خانه امیدوارم اتفاقی نهافتاده باشد که باز فکرم را مشغول کند. خدا خدا میکنم که همه چیز رو براه باشد. هر بار نیست... یعنی میخواهم بگویم وقتی میآیم خانه با کوهی از مشکلات و درگیریها و معضلات روبرو میشوم. اینبار بیماری مادر از همیشه بیشتر عذابم داد. مادرم را بردهاند دکتر. یک تعداد از دکترها تشخیص...
-
یادداشت -۱۰- اقراء!
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 11:40
۱- درود 2- اس ام اس برام اومده: ترکه میره غار حراء ، جبرئیل میگه:اِقراء ترکه میگه: یعنی چی؟؟ میگه: یعنی بخوان! ترکه میگه: پنجردن داش گلیر آی بری باخ بری باخ! 3- :دی ۴- گودرم باز نمیشه. باز هم که میشه لینک اضافه نمیکنه. تا اطلاع ثانوی لینک های جدید وبلاگ هایی که دوست دارم دنبال کنم رو توی قسمت "توصیه میکنم"...
-
یادداشت -9- فیزیولوژی گیاهی!
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 23:20
1- « هر مولکول Fd دارای 2 اتم آهن است که با اتم های گوگرد ِ آمینواسیدهای گوگرددار موجود در پیوند Pr پیوند دارد، یکی از 2 اتم آهن ممکن است اکسید یا احیا شود. رنگ فردوکسین قهوه ای مایل به سرخ است. الکترون لازم برای احیا کردن فردوکسین از تجزیه مولکول آب ایجاد می شود برای احیا یک مولکول NADP دو مولکول فردوکسین احیا شده...
-
یادداشت -۸- داستانک دم بریده!
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 01:30
۱- درود ۲- دم امتحانات که میشود هم حس وبلاگ نویسی می آید سراغم هم داستان نویسی! 3- یک داستانی نوشتم همینجوری! بخوانید شاید خوشتان آمد! داستانک دم بریده! سرش را زیر شیر آب گرفته بود و زبانش را جلو می آورد و از قطره قطره آبی که میچکید میخورد. توی آن گرما احتمالن تشنه اش هم شده بود. قطره های آب مثل قطره های خونی که از...
-
یادداشت -۷- یک نفر!
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 02:21
یک وقتهایی یک نفر می آید توی زندگی ات که همه چیز را زیر و رو میکند... همه ی اعتقادات و قوانین و فلسفه ی زندگی که برای خودت ساخته بودی را بخاطرش تغییر میدهی... گاهی آنی میشوی که نبوده ای... گاهی دیگر خودت نیستی... وقتی یک نفر بیاید توی زندگی ات...
-
یادداشت -۶- نخواستن!!
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 20:42
1 – درود 2 – دیدهاید بعضی آدمها برای رسیدن به خواستههایشان، حالا این خواسته میتواند یک آدم دیگر باشد، چطور خودشان را به آب و آتش میزنند؟! مداوم دور و برش میپلکند و قربان صدقهاش میروند و هی گاهی برای جلب نظر طرف مقابل، خودشان را کوچک و حقیر میکنند! از آن آدم یا شاید هم آدمها برای خودشان یک چیزی توی مایههای...
-
یادداشت -۵- شلم شوربا!!
چهارشنبه 3 فروردینماه سال 1390 19:48
1 – درود 2 – ایرانسل تبلیغ راه انداخته است که هر هشتاد پیامک یک بستهی بیست تایی پیامک رایگان، هدیه دارد. این هفته من ششصدوسیوهفت اساماس فرستادهام و تقریبن صدوبیست اساماس رایگان از ایرانسل طلب دارم اما هیچ ب هیچ! حتی یک پیام تشکر خشک و خالی هم برایم نفرستاده است که دمت گرم...مشترک نمونه... انگشتت خسته...
-
یادداشت -۴- آخرین روز هشتاد و نه!!!
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 16:21
درود رفت پی کارش بی صاحاب شده. پدر سوخته، پدره پدره پدر سوختهمان را درآورد تا رفت. عجب چیز مزخرفی هم بود. یادم میآید پارسال همین موقعها بود که آهنگ ِ نه امسال سال من نیست و !! ی ِ احسان خواجه امیری را گوش میدادم. لامصب از همان اولش هم این هشتاد و نه، سال نبود. هرجا رفتم، مینالیدند از هشتاد و نه! هرچه هشتاد و هشت...
-
یادداشت -۳- خواهش!
جمعه 27 اسفندماه سال 1389 23:22
درود حتمن پیش آمده که انجام دادن یک کار یا صورت پذیرفتن یک اتفاق برایتان آنقدر مهم باشد که مجبور شوید برایش دست به خواهش و التماس بزنید؟! مرده شور ببرد من را اگر دیگر التماس کسی را بکنم برای انجام کاری یا حتی خواهشش را! بارها باخودم عهد بسته بودم که دیگر برای هیچکاری ملتمسانه به کسی رو نمیاندازم اما بازهم گاهی مثل...
-
یادداشت -۲- ساختن
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 20:08
درود وقتی میخواهی چیزی را بسازی، باید یادبگیری ویران کنی! باید از هر آنچه هست، دل زده شوی. خوش بینیات را کنار بگذاری... به قول شریعتی: خوشبینی، آنکه زیر سایه ی درختی لمیده و آخور آباد کرده و پهلو از خوشبختی برآورده و از خودش خوشش میآید و از این همه نعمت شاکر است. و به گفته ی شاندل: کسی میتواند در پای عشق بمیرد که...
-
یادداشت -۱- بمانم یا بروم!!
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1389 14:35
درود ترجیحن با شریعتی شروع کردم... تا شب که نوشته های خودمو بذارم... تنها مایه ی ِ سعادتی ، که آدمی را می تواند در این دور باطل روزمرگی بر سر این سفره سیر وسیراب کند و خوشبخت! تنها و تنها « حماقت » است! و دریغا که حماقت نیزموهبتی است خدادای که « وصالش نه به کوشش دهند! » . چه ، آدمی می تواند خود را بکشد ، اما نمی تواند...