غـ ِـیـ ِـر مـُ ـ ـجـ ـ ـ ـاز

اینجا، همه چیز، غیـــــر ِمُجاز است!!!

غـ ِـیـ ِـر مـُ ـ ـجـ ـ ـ ـاز

اینجا، همه چیز، غیـــــر ِمُجاز است!!!

یادداشت -۳- خواهش!

درود
حتمن پیش آمده که انجام دادن یک کار یا صورت پذیرفتن یک اتفاق برایتان آنقدر مهم باشد که مجبور شوید برایش دست به خواهش و التماس بزنید؟!
مرده شور ببرد من را اگر دیگر التماس کسی را بکنم برای انجام کاری یا حتی خواهشش را!
بارها باخودم عهد بسته بودم که دیگر برای هیچ‌کاری ملتمسانه به کسی رو نمی‌اندازم اما بازهم گاهی مثل خری نفهم این کار را انجام می‌دادم و هربار مثل سگ از کرده‌ام پشیمان میشدم. آخر می‌دانید بعضی آدم‌ها دوست دارند التماسشان را کنی برای کاری یا چیزی تا آن عقده‌های درونی‌شان آرام بگیرد و اگر آدمی مزخرف‌تر باشند برای آرام گرفتن بیشتر درونیاتشان التماس تورا نادیده می‌گیرند تا یک جاییت بسوزد. آخ که دیگر من غلط بکنم به کسی رو بی‌اندازم یا خواهشی بکنم یا التماس کنم برای کاری...
روحم را آزردند...

نظرات 11 + ارسال نظر
مژگان شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 http://ninijon.persianblog.ir

خوشبختانه برام ژیش نیومده واون چند بار هم التماس نکردم .اصلا دوس ندارم

آفرین...
همون بهتر که التماس نکردی...
ارزشش رو نداره..

شال گردن شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 http://sharikov.persianblog.ir

خداوند کونشان بگذارد!! :دی

نمیشود خداوند افعالش را دایورت کند روی ما؟! ما هستیم هااا! :دی

ماری شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 13:49 http://miryaam.blogfa.com


به جاش برای آدم تجربه می شه ...

تجربه ی تلخیه!

ندا شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 23:24 http://n-o-7-1.blogfa.com

اگه یه چیزی برام مهم باشه و بدونم ارزششو داره..
اره خواهش می کنم و خییلی وقتا پشیمون هم نمیشم.
چون می دونم که به اون چیز نیاز داشتم و اون چیز برام ارزشمنده و برای هر چیز ارزشمندی باید تاوان داد دیگه..

+ راسی.. محیط اینجا رو دوس دارم.. انگار قبلا هم می خوندمت..نمی دونم چرا این حس اومد سراغم..

خب گاهی میشه ذلت... یعنی باید ذلت ی چیز رو قبول کنی تا بدستش بیاری... من قبول نمیکنم هیچوقت دیگه...
:.
نمیدونم... من قبلن 5تا وبلاگ دیگه داشتم. دوتاش فیل تر شد و سه تاش هم خودم ول کردم. هرسری میخوام شروع کنم به ناشناس نوشتن اما زودی لو میرم یا لو میدم خودمو!!!
من میشناسمت. احتمالن تو هم میشناسی. منتهی نمیگم تا ناشناس بمونم.

تمنا یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:56 http://www.ojmigiram.blogfa.com

ارام می کنی عقده های درونیشان را ، روحت را می آزارند.. لیاقت ندارن آلبرده ها

هه... راس میگی... درراستای کار مفیدی که واسشون میکنم چه جواب زشتی میدن البرده ها!! راستی.. آلبرده یعنی چی؟!

خانوم قهوه یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:18

تا بوده می گفتن التماس به خلق خدا ذلت است !!

آی گفتی...
دقیقن عین ذلته...

گله یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:47 http://halesman.blogfa.com

خون وحشیانه در دلم آتش گرفته است
آیینه در مقابلم آتش گرفته است
دریایی از شرابم و طوفان که در غروب
از ضرب موج ساحلم آتش گرفته است
محکم مرا بگیر در آغوش، مدتی است
از هر کسی که غافلم آتش گرفته است
رفتی از این اتاق ولی در مسیر تو
سازم، تنم، وسایلم آتش گرفته است
پیدا کنید آن که مرا سوخت، سخت نیست
حتما لباس قاتلم آتش گرفته است
جز شعر آخرم که نفس می کشد هنوز
دیگر تمام منزلم آتش گرفته است

ها؟!؟!

گله یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:50

[:S019:][:S0[:S019:]27:]

خوبی شوما؟!

شازده کوچولو دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 http://yekpesar.blogsky.com

سلام

آره خیلی سخته

من تا جایی که بتونم از آدمای کمبود دار دوری میکنم

بدبختی این آدمها همیشه همه جا هستن!

تمنا دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:50 http://www.ojmigiram.blogfa.com

البرده یعنی یکی ی چیزشون رو برده

ی چیز چیه؟! ی چیز یعنی ی چیز خیلی ناجور؟! اسمشو نبر؟!

تمنا دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:51 http://www.ojmigiram.blogfa.com

البرده یعنی یکی ی چیزشون رو برده

ی چیز چیه؟! ی چیز یعنی ی چیز خیلی ناجور؟! اسمشو نبر؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد